×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

زن همسایمان فاحشه بود

متن انشا این بود

من تا چند سال گذشته می خواستم شغل مادرم را انتخاب کنم
مادرم پرستار است ولی پدرم با شغل مادرم مخالف است
او می گوید که این شغل مناسب نیست
چون هم کارش سنگین است و هم شب کاری دارد
ولی این نظر مربوط به چند سال گذشته است
و حالا نظرم عوض شده و حالا می خواهم فاحشه شوم
نمی دانم فاحشه دقیقا ً چه شغلی دارد
فقط می دانم
که شغل خوبی است

زن همسایمان فاحشه است
همۀ زن های محله پشت سرش حرف می زند
و اصلا ً از او خوششان نمی آید و نمی گذارند
ما بچه ها و حتی شوهرانشان حتی به او نگاه کنیم
ولی من نمی دانم که چرا این طور است
زن همسایه خیلی شغل خوبی دارد
او همیشه شب ها با مردان زیادی جلسه دارد
و همیشه هم جلسات او تا نصف شب طول میکشد
خیلی برایم جالب است که یک زن رئیس این همه مرد باشد
و حتی بعضی روزها هم مردان مختلف و ثروتمندی دنبال او می آیند
و او را با خود می برند حتما آن جایی هم که میروند
باز هم جلسۀ مهم دیگری دارد
زن همسایه خیلی ثروتمند است
او هر چند مدت یک بار ماشینش را عوض می کند
و زود زود لباسهایش را هم
و همه ش هم خیلی گران قیمت است
او مرتب لاک می زند و آرایش
و خلاصه خیلی مرتب  است
دیگر نمی دانم چرا هیچ کس او را دوست ندارد
چند روز پیش تولد زن همسایه بود
زن همسایه کادوهای زیادی از کارمندان مردش گرفت
من به پدرم گفتم که امروز تولد زن همسایه بود
و او گفت که می داند
پدرم هیچ وقت تولد مادرم را به یاد نداشت
یک روز که از مدرسه برمی گشتم
و مادرم هم سرکار بود پدرم را دیدم
که از خانۀ زن همسایه  بیرون آمد
من از پدرم پرسیدم که خانه زن همسایه چه کار می کردی
ولی پدرم به جای جواب
یک سیلی به من زد
نمی دانم
پدرم چرا من را زد
من آن روز نفهمیدم پدرم آنجا چه کار می کرد
شاید پدرم هم جدیدا ًیکی از کارمندانِ زن همسایه شده باشد
خلاصه با وجود همۀ این ها که هیچ کس از زن همسایه خوشش نمی آید
من می خواهم که شغل زن همسایه را انتخاب کنم
امیدوارم که پدرم
مثل شغل مادرم با شغل من مخالفت نکند


پنجشنبه 24 مرداد 1392 - 4:58:43 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://nargesemast.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 25 مرداد 1392   11:24:10 PM

کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانندو زنان شوکت زن بودنشان را؛کاش مردان همیشه مرد باشند و زنان همیشه زن!آنگاه هر روز نه روز “زن”،نه روز “مرد” بلکه روز “انسان خواهد بود


گندم